داستان خرگوش و لاك پشت

براي خواندن داستان خرگوش و لاك پشت به وبسايت وولك مراجعه كنيد . همچنين در وبسايت وولك مي توانيد با مهد كودك هاي مختلف كشور مثل مهد كودك تبريز ، مهد كودك تهران ، مهد كودك كرمان و ... آشنا شويد . وولك دنياي كودكان است و براي تفريح و سرگرمي كودكان نيز برنامه هاي جديدي در نظر مي گيرد . آشناي با مهد كودك ها ، ويدئوي نقاشي و كاردستي ، بازي ، قصه و كارتون ، شعر و ترانه و همچنين لالايي هاي مادرانه كه همگي براي تربيت فرزندانتان طراحي شده اند .

روزي روزگاري در دشت سبز و زيبايي، حيوان هاي زيادي زندگي مي كردند. در ميان آنها خرگوشي بود كه فكر مي كرد از همه باهوش تر و زرنگ تر استروزي از روزها وقتي حيوان ها، سرگرم بازي بودند خرگوش گفت اين بازي ها وقت تلف كردن است . بياييد با هم مسابقه بدهيم ، چه كسي حاضر است با من مسابقه بدهد.لاك پشت كه مي دانست خرگوش خيلي مغرور و خودخواه شده است گفت من حاضرم .از اين حرف لاك پشت ، خرگوش به خنده افتاد، حيوان هايي كه آنجا بودند از حرف لاك پشت خنده شان گرفت . چون مي دانستند كه خرگوش خيلي تند مي دود و لاك پشت خيلي آهسته.روباه به لاك پشت گفت مطمئن هستي كه مي تواني با خرگوش مسابقه بدهي. لاك پشت گفت بله مطمئن هستم. روباه گفت خب از اينجا شروع كنيد هر كه زودتر به درخت بالاي تپه برسد برنده است. حاضريد؟ خرگوش كه آماده ايستاده بود با چند پرش بلند از آنجا دور شد. لاك پشت هم شروع كرد به دويدن. اما قدم هاي او كوتاه بود و خيلي كند راه مي رفت. روباه، سنجاب و ديگر حيوان ها گفتند تندتر برو لاك پشت. اينطوري مي خواي مسابقه بدهي ، زود باش . ببين خرگوش به كجا رسيده .... براي خواندن ادامه داستان با وولك همراه باشيد.

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.